بیایید با یک
نوشته شده توسط : الف آرشام

1

بیایید با یک مثال آغاز کنیم..شما قرار است برای مسافرت به روستایی دور بروید..روستایی که بسیار تعریف آن را شنیده اید..روستایی سرسبز در میان جنگلی که مانند کودکی سر به دامان طبیعت گذاشته است..وسوسه انگیز..اما دور..شما سفر خود را آغاز می کنید..پس از طی مسافتی دور و عبور از کویری دهشتناک به روستا می رسید و لذت وافری به شما دست می دهد..هوای عالی..طبیعت چشم نواز..خانه هایی مانند خانه های شطرنجی یک پیراهن کرم خوشرنگ..همه چیز عالیست..اما..ظهر شده است..شما گرسنه اید و از بخت بد خود متوجه می شوید که ساندویچ هایی که درست کرده اید و همگی از گوشت بوده اند فاسد شده اند..مشکلی نیست..چیزی که کم نیست گوشت است..در اقصی نقاط شهر..جستجوی شما آغاز می شود..ولی بر خلاف تصور شما در هیچ جایی خبر از گوشت نیست..حتی در تنها سوپری این روستا نیز بقایای گوشت دیده نمی شود..ساعت سه ظهر است و شما گرسنه هستید..به شدت..در اوج ناامیدی وارد تنها مهمانسرای این شهر می شوید..بر روی میزی می نشینید و با انگشتانتان نغمه گرسنگی سر می دهید..بعد از ده دقیقه شما با یک ظرف مواجه می شوید..بله..یک ظرف اسفناج..

 

درست حدس زدید..شما را با ملوان زبل اشتباه گرفته اند

2

یکی از روزهای تابستان 1390..من در کنار ساختمان زیبای تئاتر شهر..هوای عالی..پارک زیبای دانشجو..مجسمه های زیبا..کاشیکاری های دلنواز..منتظر دوستم..بله قرار است وارد تئاتر شهر شویم..بعد از ظهر است و من در حال گوش دادن به موسیقی..دوستم وارد می شود..او را شایان می نامیم..شایان: بریم..تاریکی..ما تشنه هنر..همه در سکوت..بازی ها متوسط.. نمایشنامه متوسط..دیالوگ..دیالوگ..دیالوگ..طراحی صحنه ضعیف..بعضی نقش ها تصنعی..شانس آورده ام که پول بلیت ها را من حساب کرده ام..به شدت خسته کننده..: شایان به نظرت نکته مثبت این تئاتر چیه؟..(شایان آرام با دستانش به نقطه ای در سقف صحنه اشاره می کند): می بینیش..: خوب..شایان: گرفتی چی شد؟..: نه..شایان: دور پنکه سقفیه ثابت نیست..هر چند دور یک بار سرعتش کم میشه.. و من نیم ساعت آینده تئاتر 80 دقیقه ای را در حالی که خودم را به زور کنترل می کنم که نخندم سپری می کنم

3

شما را قرار است غافلگیر کنند..چشمانتان را می بندند..و بعد از چند ساعت که چشمانتان را باز می کنید خود را در کجا می یابید؟..دقیقا..همان روستای قبلی..شما تا آخر ماجرا مجبورید سکوت کنید..با لبخند به دوستانتان علامت دهید که این مکان فوق العاده است و حتی شاید شما آن ها را غافلگیر کنید که قبلا هم به اینجا آمده اید.. از دیدنی های آن بگویید..و متاسفانه باید به شما اطلاع دهم که تمامی دوستانتان گیاهخوارند و شما باز هم..شانسه دیگه..حتی این بار نمی توانید به همان مهمانسرای خلوت بروید و به زحمت یک لقمه اسفناج بخورید..به زور چند لقمه اسفناج را در حلقومتان فرو می ریزند..تجربه تلخی بود در تئاتر شهر وقتی که مشغول تماشای نمایشی بودم..حتی پنکه سقفی در کار نبود و در حضور دوستان تنها بودم

 

 

4

و اکنون چند سال گذشته است..شما گوشت خوارید..همسر آینده تان گیاهخوار است..فرزند اولتان نمی تواند فرآورده های لبنی مصرف کند..فرزند دومتان از غذاهای دریایی متنفر است..و شما کجایید؟..نه این بار روستا نیستید..جدا خوش شانسید..شما در یکی از رستوران های خوب شهر هستید..رستورانی که اولین چیزی که در ان نظر شما را جلب می کند تنوع غذاهاست..بله..چیزی که ما به صورت ناخودآگاه بسیار به آن اهمیت می دهیم..اگر این منو را باز می کردید و فقط با یک نام غذا..اسفناج مواجه میشید مسلما رستوران را ترک می کردید..لیکن منوی این رستوران همه چیزهایی را که خانواده شما می خواهد در نظر گرفته است..و شما می توانید در کنار خانواده تان از تنوع غذایی و البته تنوع سلیقه تان لذت ببرید..و این آرامش و لذت را شما مدیون سرآشپز در آشپزخانه رستوران..گارسن هایی که به بهترین کیفیت و سرعت غذا را تحویل شما می دهند و البته مدیر رستوران که این فضا را ایجاد کرده است می باشیم..آیا سرآشپز در این رستوران نمی تواند همان نویسنده..گارسن ها همان بازیگران و مدیر رستوران همان کارگردان..و البته همه این ها در کنار هم و با هماهنگی با همدیگر به لذتی هنری می انجامد.. چیزی که در نگاه اول شما احتمالا به دنبال آن خواهید بود منو و تنوع غذایی است..به عبارتی سرآشپز برای شما و سلیقه های مختلف چه چیزی را فراهم کرده است..و این جاست که احتمالا شما کاری را خواهید کرد که من و دوستانم معمولا انجام می دهیم..هر کس کمی از غذای دیگری را هم با لذت می چشد و به عادت های خود برای تجربه ای لذت بخش پشت پا می زند.. و آیا تئاتر تنها مونولوگ..دیالوگ..طراحی صحنه و لباس.. چند حرکت ساده است..یا شعر..پانتومیم..نقاشی ها..موسیقی..فیلم..در یک بافت منسجم مانند منوی یک رستوران به ارتقای این لذت ناب هنری کمک نمی کند

 

 

 

                                                          

 

 





:: برچسب‌ها: الف آرشام , تئاتر , هنر , اسفناج ,
:: بازدید از این مطلب : 656
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 مرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: